مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:46073 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:23

خلاصه نظريه كانت درباره ارزش معلومات و حدود علم و اشكالات برجسته نظريه وي چيست؟
1 ـ كانت در تقسيم قضايا به احكام تحليلي و تركيبي، معرفتهاي انسان را به معرفتهاي قبل از حس و تجربه، و پس از آن دو، تقسيم ميكند و از اين طريق به يك سلسله شناختهايي دست مييابد كه قبل از حس و تجربه در ذهن انسان وجود دارند.
2ـ وي با تشريح مقولههاي عقلي براي (تصورات و تصديقات) كه همگي به صورت پيش ساخته در خرد انسان وجود دارند، و معلوماتي كه از طريق حس و تجربه وارد حوزه ذهن ميشوند و به وسيله مقولهها صورت سازي و قالب بندي ميگردد، مسأله شيئ در ذات خود و شيئ در نزد انسان را مطرح ميكند و مدعي مغايرت معلوم ذهني با معلوم خارجي ميگردد، و يا لااقل شك و ترديد پيدا ميكند كه صورتهاي ذهني با واقعيات خارجي مطابق است يا نه؟
3ـ نكته مهم در نظريه شناخت كانت، توجه به تفصيلي است كه وي درباره ارزش علوم طبيعي و رياضي قائل شده است و فقط در علوم طبيعي مسأله «شيئ در ذات خود» و «شيئ در ادراك ما» را مطرح كرده و به تفاوت ميان آن دو حكم كرده است و ادراك انسان را در باب علوم طبيعي صددرصد مطابق واقع ندانسته و فقط ميگويد: اشياء را آنچنان مييابيم كه ذهن آن را ايجاب ميكند امّا وضع واقع چگونه است، براي ما معلوم نيست ولي همين «كانت» علوم رياضي را صددرصد قطعي دانسته و هرگز در آنجا فرضيه «شيئ در ادراك ما» و «شيئ در ذات خود» را مطرح نكرده است و علّت آن اين است كه موضوع علوم طبيعي در خارج از ذهن قرار دارد و ذهن ما از طريق حواس، مايههايي از آن را وارد حوزه ذهن مينمايد و در اين صورت قهراً ميتوان براي شيئ طبيعي، دو مرحله ياد شده را فرض كرد در حالي كه موضوع علوم رياضي كه مكان و زمان است در خارج وجود ندارند و هر دو جنبه ذهني دارند و عقل در دريافتهاي خود در امور رياضي، به جهان خارج از خود تكيه نميكند و همه قضاياي رياضي چه از نظر موضوع (مكان و زمان) و چه از نظر احكام، همگي از طبيعت خرد و از درون انسان سرچشمه ميگيرد و چون از عمق فطرت انسان بر ميخيزند و رابطهاي با جهان خارج ندارند، قهراً در آنجا دو مرحله ياد شده به نام «شيئ در ادراك ما» و «شيئ در خارج» وجود نخواهند داشت، و همگي مربوط به ذهن و عقل انسان بوده و از هر نوع اشتباه و خطا مصون خواهد بود.
اين علوم طبيعي است كه از واقعيتهاي خارجي گرفته ميشوند و در رسيدن به كُنه واقعيات، شك و ترديد، خطا و اشتباه رخ ميدهد، براي اينكه اين نتيجه سوم به خوبي روشن گردد، درباره ذهني بودن زمان و مكان توضيح بيشتري ميدهيم، آنگاه يادآور ميشويم كه موضوع علوم رياضي همان دو امر ذهني است.
زمان و مكان دو امري است كه در ذهن از هيچ حادثهاي جدا نميشود، ذهن انسان، اشياء را از هر يك از عوارض متعلّق به آنها ميتواند تجزيه و سلب كند، به جز زمان و مكان كه تصور هيچ امر و هيچ چيز براي انسان جدا از زمان و مكان ممكن نيست. ذهن انسان همه اشياء و امور را ميتواند از خود دور كند و وجود آنها را نفي كند، امّا زمان و مكان را نميتواند نفي نمايد از اين جهت بايد گفت زمان و مكان جز خاصيت ذهن انسان است و از خود وجودي ندارند، نه چيزي مستقلند و نه از خواص و عوارض چيزي هستند.
و امّا مطلب دوّم كه اين دو امر ذهني موضوع علوم رياضي ميباشند، در اين باره كانت ميگويد: اگر زمان و مكان را از دست رياضي بگيريم، ديگر براي او موضوعي باقي نميماند زيرا هندسه به مكان اختصاص دارد و موضوع حساب عدد است، و عدد همان تكرار واحدهاست و تكرار همان پياپي بودن است كه با مفهوم فلسفي زمان، اتحاد دارد.
از اين بيان روشن گرديد كه دو محور اساسي رياضي، زمان و مكان است، و هر دو امر ذهني و فطري ميباشند روي اين بيان، كانت نتيجه ميگيرد كه علوم رياضي انسان قطعي و يقيني است زيرا موضوع و محمول قضيه هر دو ذهني است در حالي كه موضوع علوم طبيعي، يك رشته امور خارج از ذهن است كه وجود آنها در ذات خود، غير از وجود آنها در نزد ذهن ميباشد دراين صورت چطور ميتواند نتائج علوم، قطعي و يقيني گردد.
به عبارت ديگر: در علوم طبيعي موضوع مربوط به خارج از ذهن است و به وسيله معقولات ذهني شكل ميگيرد، در اين صورت نميتوان گفت آنچه در ذهن انسان شكل گرفته همان است كه در خارج است و مسأله «شيئ در ذات خود» و «شيئ در ادراك ما» مطرح ميگردد.
4ـ موضوع مسائل فلسفي نه مانند موضوع علوم رياضي است كه مربوط به ذهن باشد و نه مانند علوم طبيعي است كه در قلمرو حس و تجربه قرار گيرد از اين جهت نميتواند در افق شناخت انسان باشد و هر چه انسان در اين مورد ميگويد، جز لفّاظي، چيزي نميتواند باشد.
اين خلاصه نظريه كانت درباره ارزش معلومات و حدود علم است و ما نظريه ايشان را از ترجمههاي موجود استخراج كرديم، اگر نظريه ايشان همين باشد كه مترجمان فلسفه كانت مدعي آنند، بايد گفت كانت بار ديگر مسلك «شك» را تجديد كرده است و در اين مورد به يك رشته انتقادات كلي اكتفاء ميكنيم.
نقطه نظرهاي ما در نظريه كانت
شكي نيست كه كشف حقيقت زائيده بحث و گفتگو است و نظريه كانت با تمام اشكالاتي كه دارد، خالي از روشنگري نيست و فيلسوف را به بحث و تحقيق بيشتر، وادار ميكند.
از مطالعه مجموع آراء و عقايد وي كاملاً استفاده ميشود كه وي از فكر زايندهاي برخوردار بوده و اگر اروپائيان در حقّ او ميگويند: «گويا كوهي است كه از فلسفه ريخته شده است» سخني است بس با حقيقت، ولي اشكال اساسي در امثال اين فلسفهها اين است كه از فلسفه اسلامي كه متجاوز از ده قرن به وسيله فلاسفه بزرگ اسلامي تكامل يافته و بسياري از معضلات و مشكلات را حل كرده است، كاملاً مقطوع ميباشند. اگر اين نوع نقاديها با آگاهي از فلسفة بس پخته اسلامي همراه بود، شخصيتي مانند كانت در پرتگاه ايدئاليستي قرار نميگرفت و زمان و مكان را مصنوع ذهن، و يا قوانين رياضي را ساخته فكر و ذهن نميانديشيد.
ما در اين صفحات اشكالات برجسته نظريه وي را مطرح ميكنيم و از طرح ايرادهايي كه نياز به تشريح بيشري دارد خودداري مينماييم.
1ـ در هر شناختي، تجربه لازم نيست
هر چند كانت تجربه و حس را تنها وسيله شناخت نميداند و معتقد است كه محصول تجربه، بايد به وسيله عقل، قالب گيري گردد، تا شناخت محقّق شود، ولي حس و تجربه را نخستين مرحله شناخت مي‎داند و معتقد است كه بدون آن شناخت تحقق نمي‎پذيرد و نخستين لغزشگاه كانت همين جاست زيرا:
اوّلاً: سؤال ميشود كه تكليف يك سلسله احكام عقلي بديهي كه از قلمرو تجربه بيرون است و به خاطر محال بودن، قابل تجربه نيست، چيست؟
همگي ميدانيم كه اجتماع نقيضين به معني اجتماع وجود و عدم يك شيئ در يك لحظه، و همين‎طور اجتماع ضدين تحت شرائطي كه در منطق گفته شده است محال است و به خاطر محال بودن از قلمرو تجربه بيرون ميباشد ما اين شناخت عقلي محض را از كجا به دست آوردهايم؟
دور و تسلسل باطل و محال است و اگر كسي از دور و تسلسل تصوّر صحيحي داشته باشد ميداند كه هر دو محال است. فرض كنيد دو نفر ميخواهند سندي را امضاء كنند و هر كدام امضاء خود را به امضاي قبلي ديگري موكول ميكند، يك چنين سند، تا ابدا امضاء نميشود اين نمونهاي از دور است كه همگي بر امتناع آن اتّفاق نظر دارند.
كساني كه تجربه را تنها معيار شناخت و يا تنها مرحله آن ميدانند و هيچ شناختي را بدون آن امكان پذير نميدانند درباره اين نوع شناختها چه ميگويند؟
ثانياً: خود اين قضيه «تجربه يگانه وسيله شناخت و يا به تعبير كانت نخستين مرحله آن است» از چه راهي به دست آمده است آيا از راه حس و تجربه و يا از راه عقل و خرد؟ همگي ميدانيم صحت تجربه را نميتوان از طريق تجربه ثابت كرد بلكه بايد براي آن راه ديگري انديشيد.
ما هرگز منكر ارزش تجربه و ارزش خدمات گرانبهايي كه آزمون به جهان علم و دانش كرده است نيستيم و در منطق اسلامي تجربه يكي از اصول معرفي شده است كه يقين آفرين ميباشد، بلكه مقصود اين است كه تجربه تنها معيار شناخت و يا نخستين پايه شناخت نيست، بلكه پيش از آن يك رشته معلومات عقلي روشني داريم كه صحّت و استواري آنها محتاج به تجربه نيست.
2ـ فلسفه اوّلي براي خود ابزار شناخت دارد
كانت در تحقيق خود به اين جا رسيد كه فلسفه اولي قابل شناخت نيست و مسائل متافيزيكي چون از قلمرو تجربه بيرون است قابل شناخت نميباشد. اشتباه كانت در اين مسأله، از مسأله پيش سرچشمه ميگيرد، زيرا يادآوري كرديم كه تجربه در هر مسألهاي پايه نخست شناخت نيست بلكه معارف عقلي كه فلسفه اولي و يا متافيزيك ناميده ميشود براي خود مقياسها و معيارهايي دارد كه ميتوان به وسيله آن معرفت تحصيل نمودو بينش عقلي با ارجاع مسائل نظري به مسائل بديهي ميتواند به جهان ديگر راه پيدا كند و در سايه آن تصديقهاي تازهاي براي بشر به ارمغان بياورد.
3ـ علوم، بازتابي از خارج است
مهمترين لغزشگاه كانت اين است كه صفت كاشفيت علم را انكار كرده و ذهن را خلاق قوانين رياضي ميداند بدون اين كه اين قوانين حالت بازتابي از خارج و يا صفت بيرون نمايي داشته باشد. جدول ضربي كه همگي با آن آشنايي داريم يك رشته علمهاي مختلف است كه كنار هم قرار گرفته و اين جدول را تشكيل دادهاند، ولي هر كدام از اين علمها از واقعيت خارج از ذهن حكايت كرده و منشأ حسي دارند ا گر ميگوييم: 7*7 مساوي با 49 ميباشد در حقيقت از يك واقعيت كه در خارج از ذهن نيز قرار دارد، خبر ميدهيم و ميگوييم در تمام جهان نتيجه ضرب 7 در مثل خود مساوي است با 49 و اگر مثلاً در كلاس، هفت دانشآموز مشغول تحصيل باشند و بنا باشد از طرف مدير به هر كدام هفت دفتر داده شود، بايد مدير مدرسه 49 دفتر تهيه كند و بپردازد، بنابراين، مسائل رياضي اعم از حساب و هندسه نه مخلوق ذهن و نفس انساني است و نه قوانين آن ميتواند مصون از خطا و اشتباه باشد، بلكه انديشههايي است كه ذهن انسان از خارج ميگيرد، و در قالب قانون ميريزد، همچنان كه در علوم طبيعي عين اين كار نيز انجام ميگيرد، و در اين جهت تفاوتي ميان علوم رياضي و طبيعي نيست و اگر علوم رياضي قابل شناسائي است نه از اين نظر است كه ما آفريننده آنها هستيم، بلكه از اين نظر است كه بازتاب و انعكاس قوانين حاكم بر خارج است و بسان قوانين طبيعي صحت استواري آنها مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد.
4ـ كانت در پرتگاه ايدئاليستي
كانت در حالي كه از شك و شكاكان تنفر دارد، خود را يك فرد رئاليست مينامد، ولي روشي را كه در تحليل شناخت جهان خارج برگزيده است، او را به صف شكاكان نزديك كرده، بلكه مكتب جديدي از شك را پي ريزي كرده است، زيرا وي معتقد است كه: «شيئ در خارج، غير از شيئ در ادراك ما» است و لااقل شك داريم كه آيا آنچه كه در جهان خارج است، عين همان است كه در نزد ماست يا نه، در اين صورت چگونه ميتوان گفت: «حقايقي در جهان خارج هست و ما به آنها معرفت پيدا ميكنيم» كانت ميگويد: جهان به وسيله اشكال و صور ذهني، و ضوابط و قوانين عقلي كه قالبهاي ادراك، و صورتهاي مواد وارد از خارج به محيط ذهن است، ادراك ميشود و اين صور و اشكال، بسان شيشه رنگي عينكي است كه ما هميشه آن را بر چشم داريم و قهراً تمام اشياء را با آن رنگ خواهيم ديد در اين صورت از كجا ميتوان گفت: آنچه كه در ذهن قرار دارد، همان است كه در خارج وجود دارد.
شك «پيرهوني» نيز بالاتر از اين نبود، وي عينيتهاي خارجي را اصلاً نفي نميكرد و ميگفت: ممكن است اشياء خارجي چگونگي مخصوصي داشته باشند و ما آنها را طور ديگري كه قواي ما اقتضاء ميكند و متناسب با شرايط زماني و مكاني است، ادراك كنيم چيزي كه هست اگر پيرهون به صورت شك و ترديد ميگفت، كانت با دلائلي آن را به صورت قطع و جزم مطرح كرد.
قدماي فلاسفه و همچنين فلاسفه اسلامي در بحث وجود ذهني اصرار داشتند كه ماهيت اشياء به همان نحو كه در خارج هست در ذهن ما وجود پيدا ميكند در حالي كه كانت ميگويد: ما هر چه ادراك ميكنيم به نحوي است كه ذهن ما اقتضاء مينمايد آيا واقع نيز همين طور است يا نه، نميدانيم.
اين جاست كه بايد گفت: كانت با پيريزي مكتبي، سپستي سيسم پيرهون را به صورت جدّي زنده كرده است.
5ـ تفاوت كار كانت با كپرنيك
كانت در ميان سخنان خود، طرز كار خويش را به روش كپرنيك تشبيه كرد و نتيجه گرفت كه هر دو با واژگون ساختن فرضيههاي قدي

: آية الله جعفر سبحاني
شناخت در فلسفة اسلامي

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.